بشر از گذشته به دنبال راهی برای استحصال هرچه بیشتر انرژی بوده است. در دورانهای اولیه این انرژی از نیروی حیوانات به دست میآمد و بعد از آن سوختهای فسیلی رفته رفته عرصه انرژی را به طور کامل در اختیار گرفتند این تسلط نیروهای فسیلی بر بازار انرژی باعث وابستگی اقتصاد تمامی کشورها بر این ماده سیاه رنگ شد اما مشکل هنگامی پدیدار شد که کشورهای تولیدکننده نفت محدود بودند و با کوچکترین بحرانی در این کشورها عرضه نفت در بازارهای جهانی با مشکل روبرو میشد به طور مثال در دهه ۷۰ میلادی جنگ مابین اعراب و اسراییل عرضه نفت در دنیا را به مخاطره انداخت و باعث بالا رفتن قیمت نفت و مشتقات آن در سراسر دنیا شد برای جلوگیری از وقوع دوباره این امر در کشورهای توسعهیافته دو راهکار پیشنهاد شد.
- پیدا کردن منبع انرژی به جز نفت
- تسلط بر بازار نفت
از آنجایی که تمام کشورهای دنیا به دنبال تأمین منافع کشور خود هستند لذا اتخاذ تصمیم در کشورهای غربی به طور کامل یکسان نبود کشورهای اروپایی که منابع عظیم نفتی در اختیار نداشتند به دنبال منبع انرژی جایگزین رفتند و ایالاتمتحده آمریکا که خود دارای منابع عظیم نفتی است به دنبال تسلط بر بازار نفت رفت البته این به معنی رها کردن راهکار دیگر توسط این کشورها نیست بلکه به معنای این است که این کشورها بیشتر تلاش خود را در این زمینه قراردادند.
با شروع قرن ۲۱ قیمت نفت روز به روز افزایش پیدا میکرد و به ۱۵۰ دلار در هر بشکه هم رسید این امر باعث دو اتفاق مهم شد اول اینکه تحقیق و توسعه بر روی انرژیهای جایگزین را مقرون به صرفه مینمود که این امر باعث توسعه هرچه بیشتر انرژیهای تجدیدپذیر در دنیا شد دوم آنکه استخراج نفت سبک در آمریکا که دارای هزینه تولید بیشتری بود را مقرون به صرفه نمود و نفت آمریکا وارد بازارهای جهانی شد. این امر تسلط نفت خاورمیانه بر بازار نفت را به طور کلی زیر سؤال برد به این صورت که در دهه ۷۰ میلادی کل مصرف نفت دنیا ۶۰ میلیون بشکه بود که ۳۰ میلیون بشکه از آن از طریق نفت خاورمیانه تأمین میشد اما امروزه مصرف دنیا ۹۸ میلیون بشکه در روز است که ۲۹ میلیون بشکه آن را نفت خاورمیانه تأمین میکند یعنی با توجه به افزایش مصرف نفت در دنیا نه تنها تولید نفت خاورمیانه افزایش پیدا نکرد بلکه ۱ میلیون بشکه نیز کاهش یافت. نکته قابل توجه در این زمینه افزایش میزان تقاضای نفت در جامعه جهانی است باید بدانیم حجم مصرف نفت در دنیا همچنان صعودی خواهد بود و تنها کشورهای مصرفکننده آن متفاوت خواهند بود کشورهای پیشرفته به دنبال استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر هستند و کشورهای در حال توسعه و توسعهنیافته سوختهای فسیلی را در سبد مصرف خود قرار میدهند و مصرف نفت در کل دنیا افزایش پیدا خواهد کرد. کشورهای پرچمدار در مورد تقاضای بیشتر نفت هند و کشورهای آمریکای جنوبی خواهند بود. سوالی که پیش میآید این است که با توجه به افزایش مصرف نفت چرا تولید نفت خاورمیانه افزایش نیافته است دلیل آن ورود نفت آمریکا به بازار جهانی است آمریکا میخواهد برای خود در بازار جهانی سهمی را آزاد نماید لذا صدام حسین تولیدکننده سلاحهای شیمیایی معرفی میشود که باید نابود شود، لیبی حکومت مستبدی که باید توسط ناتو نابود شود و ایران هم کشور حامی تروریسم که باید تحریم نفتی شود. تمامی این اقدامات به طور کامل اقتصادی است تا آمریکا بتواند در بازار انرژی حرفی برای گفتن داشته باشد. اما موضوع ایران از جانبی دیگر هم اهمیت بسیاری دارد. چین تنها کشور دنیا که میتواند برای قدرت افسارگسیخته ایالاتمتحده آمریکا تهدیدی جدی به حساب بیاید تنها از دو کشور تولیدکننده نفت میتوانست نفت مورد نیاز خود را آزادانه تامین کند، ایران و ونزوئلا که هر دو کشور دچار مشکلات عدیدهای در نظام اقتصادی دنیا شدهاند. این جنگ پنهان اقتصادی بین ایالاتمتحده آمریکا و چین تنها در زمینه نفت خلاصه نمیشود بلکه در زمینه انرژیهای تجدیدپذیر هم نمود خود را به خوبی نشان میدهد ۹۸ درصد از فلزات کمیاب استفاده شده در صنایع انرژیهای تجدیدپذیر در کشور چین تولید میشوند که این امر کل کشورهای دنیا را در این زمینه به این کشور وابسته میکند آمریکا برای رهایی از این امر پیشنهاد خرید گرینلند را به عنوان دومین منطقه دارای منابع فلزات کمیاب به دانمارک داد که با مخالفت این کشور روبرو شد پس ایالاتمتحده در زمینه انرژیهای تجدیدپذیر بینهایت محافظه کارانه پیش میرود زیرا که نمیخواهد وابستگی نسبت به بزرگترین رقیب اقتصادی خود داشته باشد پس نادیده گرفتن قراردادهای زیستمحیطی علیالخصوص معاهده پاریس نه تنها اقدامی احساسی از سوی دونالد ترامپ نبود بلکه کاملا اقدامی حساب شده برای افزایش رشد اقتصادی کشور میباشد اما این رشد اقتصادی به بهای آسیب به محیطزیست میباشد که آینده نشان خواهد داد که آیا این اقدام در جهت منافع ملی و یا حتی جهانی بوده است و یا خیر.
دیدگاهتان را بنویسید